حدیث ایزدی
چون روز روشن است که در دوران کنونی، جمهوری خلق چین یکی از کانونهای اساسی کرهی خاکی-آبی ما میباشد. گسترش همه جانبهی نیروهای تولیدی طی هفت دههی گذشته، چین را به نقطهای رسانده است که بیپروا و بیواهمه سایهی پرچم سرخ را در قلب کلانترین پروژههای اقتصادی با انگشت اشاره به تمام خلایق نشان داد.
در آفریقا، آمریکای لاتین، آسیا، روسیه، و حتی در اروپا، چین اولین شریک تجاری محسوب میشود. همچنین، چنان که بر همه آشکار است از یک سو جمهوری خلق چین بزرگترین مقصد سرمایهگذاری در جهان است و از سوی دیگر در هر گوشه و کناری، چینیان یا مشغول ساخت پل و راهآهن و اسکله هستند و یا استخراج معادن و تأسیس کارخانههای فولاد و سیمان.
امروز انکار این چنین توصیف و ستایشها دل شیر میخواهد که شوربختانه یا خوشبختانه در کسی یافت نمیشود. اگرچه هنوز بسیارانند آنان که زمزمهوار و البته با پر و بال زدن فراوان به در گوش ما میخوانند که چین در جهان سیاست و معادلات منطقهای و ژئوپولتیک نقشی درخور جایگاه اقتصادیش ندارد و نمیتواند داشته باشد. از نظر این دستهجات سخنپراکن تمام آن پیشرفتهای چشمگیر تنها به یمن شراکت با غرب بوده و هرگز سیاستی چینی وجود نداشته است. چینیان تنها کار کرده، مزدشان را گرفته و سرشان را مثل بچهی آدم پایین انداختهاند. آیا به راستی چنین است؟ آیا جمهوری خلق چین هیچ ابتکار سیاسی به خرج نداده است؟
به گمان نگارنده بر اساس نشانهها و واقعیات متعدد، در طی سالهای اخیر، جمهوری خلق چین مرکز دایرهی جهان بوده است و از این رو، اهمیت قیام تمام قد فلسطینیان را بیشتر باید در بطلان بیکارگی چین در جهان سیاست جستوجو کرد.
جمهوری خلق چین نه در کنار، نه در پشت و نه در بالا بلکه در زیر قیام فلسطینیان به آن گاو اساطیری میماند که جهان بر روی شاخهایش میلغزد. شایسته است آن کس که رخدادهای جهان را پیدرپی دنبال میکند گریبان خویشتن را محکم بچسبد و از خود بپرسد که خبر قیام چگونه به او رسیده است؟ آیا خبر با تمام کوتاهیاش چون انفجاری عمل نکرد؟ آیا اثرش چون بیدارشدنی ناگهانی از خواب ژرف به زور آبی تگری نبود؟ بیتردید این گونه بود و بیتردید شاخ آنان که در هوای جهان آمریکایی نفس میکشند حالا میبایست به گنبد گیتی رسیده باشد. این شگفتی و گردشدن چشمان مردم چشم و گوش باز و همیشه هشیار، تنها معنایش ورود به تونل زمان است و بس. باید بپذیریم که قیام فلسطینیان در تقویم امروز حکم هجرت به جهان تازه را دارد. جهانی تازه که روی شاخهای جمهوری خلق چین قرار دارد. کافی است سیاههای از رخدادهای چند سال گذشته را پیش چشم بگذاریم و به دنبال رد پای چین بگردیم تا دریابیم که گاو این جهان چه رنگی و چه اسمی دارد.
پس از کودتا علیه مورالس، رئیس جمهور بولیوی، ایلان ماسک ابرسرمایهدار آمریکایی با پررویی تمام از این اقدام دفاع کرد و گفت: «ما هر جای دنیا که بخواهیم دست به کودتا میزنیم» کمتر از یک سال بعد، اما لوئیس آرسه نامزد سوسیالیست و از نزدیکان مورالس به مقام ریاست جمهوری بولیوی رسید و امسال تابستان بولیوی به جمع کشورهایی پیوست که به جای دلار در معاملات با چین از یوان بهره میگیرد. پس از این رخدادها سهم شرکت تسلا از لیتیوم بولیوی به کمترین حد رسید و اکنون بولیوی با گروه چینی سیبیاس قرارداد ساخت کارخانههای باطری لیتیومی را امضا کرده است.
عراق نیز یکی دیگر از شرکای استراتژیک چین است که حاضر شده است نفت خود را در ازای یوآن بفروشد. عراقی که چند سال قبل، درست پس از امضای توافقنامه همکاری جامع راهبردی با چین، نخست وزیر او عادل عبدالمهدی برکنار شد و دورانی از هرج و مرج سیاسی بر آن حاکم گردید.
موضعگیری فعلی چین از یک سو در نقد رویکرد آمریکا در «حمایت یکجانبه» از اسرائیل قرار دارد و از سوی دیگر، تأکید بر پیچیده بودن شرایط میکند. در بیانیهی وزارت خارجه چین آمده است که «آمریکا با حمایت یکجانبه (متعصبانه) نه تنها کمکی به حل مشکل نکرده؛ بلکه دمیدن بر آتش درگیری را نیز آسانتر نموده است... درگیری کنونی فلسطین و اسرائیل مسئلهای پیچیده مربوط به عوامل ژئوپولیتیک، مذهبی و سیاسی است».
بر سر این موضعگیری چین میبایست لختی درنگ کرد و با اندکی جزییات به زمینههای تاریخی آن پرداخت تا شاید اشارهای هم به عوامل ژئوپولیتیکی مدنظر در بیانیه شود.
چین معتقد است که این درگیری بهیکباره رخ نداده است و عمدتاً آن را محصول استانداردهای دوگانهی غرب در برخورد با وقایع ارزیابی میکند. از نظر چینیها، این عین بیعدالتی است که در جایی از زمین، آمریکا اوکراین را با ادعای مقابله با متجاوز به انباری از اسلحه بدل کند و در جای دیگر، برای تأمین امنیت کشور متجاوز یعنی اسرائیل، زمین و زمان را به هم بدوزد.
در جهان پیش از این، از آنجا که هیچ سطحی از عدالت ضروری به نظر نمیرسید آمریکا میتوانست کامران و یکتا در میان خاور نزدیک و دور خدایی کند. ورق درست وقتی کاملاً به ضرر آمریکا برگشت که عدالت پابرهنه به میان صحنه دوید و در چشم بخت برگشتگانی چون فلسطینیان، ایرانیان، سوریها، یمنیها، برزیلیها نیجریها و... خیره شد. نخ این بازیگر تازه از همان زمانی که چینیها آغاز به فقرزدایی در وسیعترین سطح تاریخ کردند در دست چینیها بود و پس از آن با ایجاد پروژههایی به وسعت جهان همچون یک کمربند و جاده و تشکیل موسسات و تشکیلات پیرامونی آن از جمله رسانههای گروهی تا بانکهایی به منظور تأمین مالی کشورهای کوچک و بزرگ در همه جا تکثیر گردید. یک کمربند و جاده: اقدامی مهم به منظور ساخت جامعهای با سرنوشت مشترک برای بشریت عنوان کتابی است که در هفتهی گذشته در چین به چاپ رسیده و در آن به تشریح رویای چینی برای جهان پرداخته شده است.
رویای چینی بر خلاف رویای آمریکایی در پی تحمیل عقاید و باورهایی نیست که تکلیف درستی و نادرستیشان هنوز مشخص نشده است. چین رفاه و توسعهی مادی را در هیچ زمینهای و در هیچ جایی به دگمی از پیش تعیین شده منوط نکرده است. برای چینیها، تمدن تنها یک صورت خاص ندارد و در صورت افزایش ثروت جهانی و رعایت عدالت به هر شکلی ستودنی است. همین سمتگیری است که به لحاظ شناختی به چین اجازه میدهد، ضامن پیشرفت اقتصادی بسیاری از کشورهای آفریقایی و آسیا باشد.
چین امروز چه بخواهد و چه نخواهد برای حیات تاریخی خویش مجبور است تا به توسعهی و رفاه دیگر کشورها یاری رساند. پروژه یک کمربند و جاده مستلزم این است که از سویی زیرساختهایی از جمله راهآهن، اسکله، نیروگاه و امکانات آموزشی و بهداشتی در سطح اکثر کشورهای جنوب گسترده گردد و از سویی تمامی این کشورها دارای حاکمیت سیاسی پایدار و سازوکارهایی به منظور حل اختلافهای فیمابین داشته باشند. این افق و سازوکارهاست که برای اولین بار به فلسطینیان دست بالا را در رزمی نابرابر میدهد و سبب میشود که آنان خصمشان را کاملاً غافلگیر کنند و بتوانند مشت اول را جانانه به شقیقهاش بکوبند. این البته تنها فلسطینیها نیستند، در آمریکای لاتین و آفریقا نیز به نظر میرسد که سحر باطل شده است و دیگر کسی برای فرمایشات اربابان سابق، تره هم خرد نمیکند. هنوز چند هفته از اجلاس سران کشورهای بیست و ارائه طرح رئیس جمهور خلوضع آمریکا در مورد اتصال هند(بهارات) به اروپا به منظور تقابل با طرح چین نگذشته است که معلوم شد خانه از پایبست ویران است؛ طرحی که نه توجیه اقتصادی دارد و نه میتواند منافع کشورهای زیادی را در برگیرد و نه میتواند منافع آنان را ادغام کند. رویای چینی اما میتواند جهانی را نوید دهد که در آن فلسطین وجود دارد، آفریقا وجود دارد و کشورهایی چون ایران و عربستان در صلح به سر میبرند.
حالا دیگر میتوان به سادگی پذیرفت که رویای چینی آن قدر ظرفیت دارد که تنوع حاکمیتی و فرهنگی تمام کشورها را در خود جای دهد. چنان که «شیجینگپینگ»، رئیسجمهور چین میگوید: «هر کشوری حق دارد مدل توسعه خود را بر اساس فرهنگ و تمدن و حاکمیت سیاسی خود انتخاب کند».
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟